آرام بخش

بلاگی که عاشقونه نیست.

آرام بخش

بلاگی که عاشقونه نیست.

مزاحم

وسط مردن میان مزاحمت میشن ؛ آقا داشتم میمردم که مزاحمم شدن

وگرنه نزدیک بود بی سکوت بشین نزدیک بود از دستم راحت بشین؛

ظهر بود و ما هم خیلی خسته روزه نبودم ولی از صبحم به خاطر مردم

روزه دار هیچی کوفت نکردم؛میدونستم اگه تا شبم هیچی نخورم

هیچیم نمی شه ولی انگار خودم میخواستم خودمو ضایع کنم سر ظهر

هیچیم نبوداااااا داشتم به این فکر می کردم که این بچه سوسولی که

جلومه و اینقدر صورتش ظریفه و اگه یه روسری بذاره سرش با من هیچ

فرقی نداره مگه دماغش چقدر بوده که عملش کرده اونم از نوع فرانسوی

تیز سر بالا خلاصه داشتم به این فکر میکردمو مثل این آدم ندیده آ همچین

تابلو خیره شده بودم به یارو که نمیدونم چی شد که احساس کردم روحم

از بالای سرم اومد پایین دیگه چیزی یادم نمیاد ولی بعد از چند دقیقه یهو

دیدم یکی داره پاهامو تکون میده که من برگشتم همونجا میخواستم

بپرم خر یارو رو بگیرم بگم چرا مزاحم مردنم شدی مگه خودت ناموس

نداری؟ مگه خودت ناموس نیستی ؟ که دیدم!نمیدونم دیدم یا حس کردم

یه خانوم منو نشوند رو صندلی منم سریع حالم خوب شد انگار خدا فقط

میخواست بگه سکوت جوون اگه من بخوام آدما نمیذارن تو بمیری.این بود

که فهمیدم ما از مردنم شانس نداریم اگه ماییم و داستان مردن ماست

عرض یک ثانیه انواع و اقصام پزشکین دورمونو میگیرن و نمیذارن با خیال

راحت کپه مرگمونو بذاریم بمیریم.

این تبلیغ شانس ماست اگه میخواین تو بانکی چیزی برنده بشین با

اسم من حساب باز کنین.

نظرات 2 + ارسال نظر
علیرضا پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:54 ب.ظ http://pink-sunset.blogsky.com

سلام
وبلاگ قشنگی دارید
مطالب خوبی هم داره
دوست داشتی به وبلاگ من هم سر بزن
غروب صورتی آپ شد و حضور گرم شما را می طلبد
امیدوارم در این راه موفق باشی
خدانگهدار

آلبالو جمعه 14 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:18 ب.ظ http://aloocheh.blogsky.com

حالا چه عجله داری واسه پریدن ؟! زندگی هنوز حالا حالا ها باهات کار داره ... ینی می خوای بگی هیچ کاری نمونده که نکرده باشی ... من همیشه برای زنده بودنم وقت کم میارم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد