آرام بخش

بلاگی که عاشقونه نیست.

آرام بخش

بلاگی که عاشقونه نیست.

خاطره

امروز یاد یه خاطره از بچگیم افتادم بذارین بگم.

خاطره.

....

....

....

...

...

....

....

....

منتظر چی هستین؟چرا هی میاین پایین؟گفتم که نشنیدی؟ندیدی؟

خاطره(سر کاری بابا)

آ‌ذر

دقت کردین تو آرشیوم آذرو ندارم.چرا ازم تا حالا نپرسیدین

چرا؟

خوب عیبی نداره خودم میگم آذر تولد کسی که خیلی

دوستش دارم بود.آذر تولد کسی دلم میخواست همیشه با

هم زندگی کنیم بود آذر تولد خواهرم بود.راستش امروز

دارم مثل خر بهونه میگیرم میدونم دردم چیه.دلم گرفته.

لوله باز کنی سراغ دارین؟ولی از شوخی گذشته

یکی بره به این خواهر بی انصافم بگه دلت میاد خواهرتو

تنها گذاشتی؟آذر همدیگه رو دیدیم بوست کردم آخه تولدش

بود خیلی دوسش دارم بازم دوست دارم ببوسمش.

یه ساعت باهات بودنم یه ساعته یه ساعت تو تولد بودنم

یه ساعته واسه من قیمتش اندازه یه عمره.کاش بازم آذر

بشه بیام ببینمت.بازم تولدت؛البته بهت بگم فیلمشو دارم

تقریبا هر روز میبینم ولی واقعیت که نمیشه.آخ تولد اون داداش

که جفتمونم خیلی دوسش داریم بهت زنگ زدم بگم که

آبجییی جونم تولد داداشی یادت نره فرداس بهش زنگ بزن

تبریک بگو یادت نره.آرزوم شده یه بار دیگه یه بهونه باشه که

بهت زنگ بزنم حرف بزنم چند کلمه هم واسه خودش کلی یه.

همین که بگی سلام؛مرسی؛باشه؛خداحافظ هم آروم میشم.

ولی خب خدا یا تو نمیدونم هر جفتتون محرومم کردین.تو با اون

رفتارت خدا با قهراش بهم ثابت شده که دعا کردنم دیگه جواب نمیده.

چرا همه باید با تو حرف بزنن جز من خواهرت آخه چرا اینکارو

میکنی؟ببین سکوت تو تنهایش داره خفه میشه!پا شو بیا یه بار

فقط یه بار بیا پیشم.

الان بلاگ لولیان بازه و با این آهنگ قشنگش منو هوایی کرده

شما ببخشید.

همدمام

امروز یه صحنه ایی دیدم که انگار دنیا رو روی سرم ریختن با تمام

ساختموناش  که از سرم جز خون و مغزمو پوستمو با موهام چیزی نموند

خوب سخته که آدم ببینه بچش جلوش پرپر میشه.امروز صبح که

پاشدم برم مثلا صبحونه بخورم واییییییییییییی.بگو چی دیدم؟

دیدم هر ده تا بچم که البته یکیشم با هنر خودم پیوندی بود

کپک زدن.

منم آخه دیروز بهشون آب دادم تازه خودمم ندادم گذاشتمشون

خودشون آب بخورن طی حساب من باید دیروز آب میخوردن ولی

انگار اون آب پرتقال خالص که بهشون دادم کار دستم داده.درسته

زمستونه و کاکتوسا به آب پرتقال نیاز ندارن ولی من همینجوری

که خودم میخوردم به اونا هم دادم.گفتم یه وقت سرما نخورن

که انگار کپک زدن.تازه یکیشونم کرم افتاده میخورش؛یکی هم

خودشو لوس کرده.خلاصه بچه هامو چشم زدن.

آخه آدم اینقدر زحمت بکشه بچه به دنیا بیاره اونم کاکتوس

با اون همه تیغ بچه آدم با اون نرمی و لطافت مادر اشکش در میاد

وای به حال بچه کاکتوس.بی ادب شدم خاک بر سرم چه چرتو پرت

نوشتم شما به روی مبارک خودتون نیارین.

ولی جدی من دوسشون داشتم حالا اونا دارن میمیرن باید برم از

باغچه جلوی خونه خاک بردارم جاشونو عوض کنم.

عیدتون مبارک

امروز عیده هنوز کسی بهم تبریک نگفته منم به کسی نگفتم .

گفتم به شما بگم:عید شما مبارک.مبارک آی مبارک.

همه واسه ما شدن خرس مهربون.

ـ بیا واسه اینکه از تنهایی در بیای یه سگ واست بخرم.

یهو زدم زیر خنده.یاد آلبالو افتادم.گفتم از دست این عمو آلبالو.

ـ عمو آلبالو کیه؟باز قاطی کردی؟

هیچی بابا تو نمی شناسی.

ـ ببین از تنهایی واسه خودت تو ذهنت آدم میسازی.مگه میشه تو با کسی

دوست بشی من ندونم؟

گیر دادیااااااااااااااااا!!!!

ـ ای بابا باید واست یه هم زبون بگیرم.

ان.سگ همزبونه منه؟

ـ اوه ه ه ه ه.خودتو دسته بالا نگیر.

پا شو برو گمشو خونتون.من گفتم تو بیای یه کم حرف بزنیم مثل آدم تو هم اومدی

اصلا آدما یادم رفتن.

ـ گم شو سکوت یه سگ به خدا خوبه.

خرررررر من تو این خونه نماز میخونم سگ نجسه بعد مثل عمو آلبالویی مجبور

میشم بندازمش بیرون.

ـ ای  بمیر.عمو آلبالویی کیه؟

هیچی .ببخشید.

ـباید بری دکتر.خوب کاسکو میخرم که حرفم بزنه.

تو میای یه ساعت حرف میزنی تا یه هفته سر دردم یه حیوونی بیارم صبح تا شب

ور بزنه؟

ـآدم نیستی.خرگوش؟

گم شو.

یه هم خونه؟

بازم یاد عمو آلبالویی افتادمو خندیدم.

ـچیه الاغ یاد عموت افتادی؟

آره از کجا فهمیدی؟

ـخاک تو اون سرت.بذار یه سگ جیبی بخرم فقط باید بهش غذا بدی.

آب چی؟نمیخواد؟

ـ آدم باش.

من واسه خودم غذا درست نمیکنم واسه اون درست کنم؟تو خونه من میمیره.

ـخنگ.غذاشو میفروشن.لازانیا بخور نیست.

من واسه خودم نمیرم نون بخرم تخم مرغ آپز میخورم؛اگه مثل سگ گشنش شد چی

کار کنم؟

ـ کودن اون مثل سگ گشنش میشه.

خیلی پررو شدی.

ـ ای به جهنم.کفن میخوای؟

آره.از اینایی که روش با خاک کربلا نوشتن بگیر.

ـ تو بمیر؛ با دست خط امام حسین برات میگیرم.

میشه به فکر همدم واسه من نباشی؟

ـ نه.

مرض

ـبه جونت.

بی شعور فحش نده مردم میخوان بخونن

ـ چیو؟چی میگی؟میای بریم دکتر؟

هر هر خندیدم.ترسید.

ـ سکوت جان میای بریم بیرون؟

چیه مهربون شدی؟نه حال ندارم.

ـبریم خونه ما؟

نه شلوغه.

ـبیا بریم با یه روان شناس پنج دقیقه حرف بزن.

من حالم خوبه.

ـ عزیزم آدم یه همدم میخواد.

به موقعش نه حالا.کرم نریز.

خوب بریم هوا خوری؟

پا شو بابا من امروز هیجا نمیام.

اه ه ه گم شو دیگه.خودتو لوس نکن.

پا شو برو خونتون الان بابات نگران میشه.میخوام برم استراحت کنم.

ـ باشه برور بخواب خوابیدی من میرم.

الاغ میدونی کسی پیشم باشه بخوابم پاشم ببینم نیست میترسم گریه میکنم.الان

پاشو برو من پا شدم منتظر کسی نباشم.

ـ باشه.خداحافظ

راستی دیگه مامان بازی واسم در نیار.خداحافظ

وقتی رفت فهمیدم خیلی تنهام حق با اون بود ناهار نخورده بودم شام هم نمیخواستم

احساس کردم دارم غش میکنمو کردم صبح ساعت یازده چشامو که باز کردم دیدم

داره حرف میزنه.

تو که هنوز اینجایی؟

ـ مرض کوفت حناق.خر الاغ کثافت.

باباشو مامانشو تمام فک فامیلشون بالای سرم بودن.

زشته فحش نده.بد آموزی داره.

ـ گمشو

خیالم راحت شد اگه بمیرم یکی هست قبل از اینکه بو بگیرم بفهمه.